پس از مرگ چه چیزی را تجربه میکنیم؟ تجربه پس از مرگ چگونه است!
بعد از مرگ چه چیزی را میبینیم؟ تجربه افرادی که از مرگ بازگشتند را بخوانید!
۶ شخصی که از مرگ بازگشتند برای ما فاش میکنند هنگامی که میمیریم چه اتفاقی میافتد؟ مرگ بدون شک یکی از مواردی است که در زندگی اتفاق میافتد. شش فرد آن را تجربه میکنند اما دوباره به زندگی باز میگردند. در ادامه به توضیحات آنها درباره این اتفاق باورنکردنی میپردازیم.
فهرست دسترسی به سرفصلهای این مطلب
تجربه بازگشت از مرگ: اطلاعاتی از ۶ فرد که از مرگ بازگشته اند!
چه تصوری از تجربه پس از مرگ دارید؟ آیا تا به حال شده است به این فکر کنید، بعد از آن که میمیریم چه اتفاقاتی در انتظار ما هستند؟ هیچکس از فردایی که نیامده است خبر ندارد! پس چطور ممکن است بدانیم بعد از آن که این دنیا را ترک میکنیم با چه چیزهایی روبرو میشویم؟ این سوالی است که برخی از افراد با تجربه کردنش، پاسخی قابل تامل به آن میدهند.
شخصی که غرق شد اما نفس کشیدن را به او بازگرداندند!
یکی از اسرارآمیزترین امور جهان که هنوز ناشناخته است مرگ میباشد. با وجود اینکه علم بسیار پیشرفت کرده است و تحقیقات بسیاری شده است، اما جوابها در هالهای از ابهام هستند.
تئوریهای متعددی از دیدن سکانسهای زندگیتان به صورت یک فیلم در کسری از ثانیه و نورهای سفیدی که میبینید وجود دارد. بیشتر این شواهد برگرفته از افرادی است که از نظر پزشکی زندگیشان به پایان رسیده اما احیا شدند. درباره این سوال که مردن چگونه است؟ جوابهای متفاوتی از آنها میشنویم. این افراد در Reddit از تجربه خود میگویند.
مرگ مانند خواندن یک داستان است!
شخصی با نام کاربری monitormonkey از تجربه عجیب خود درباره بعد از مرگ میگوید. در حدود ۵ سال پیش او باید تحت عمل جراحی بزرگی قرار میگرفت. در حین عمل این شخص دچار خونریزی شدیدی میشود و چند دقیقه میمیرد. مانیتورمانکی اینطور تجربه خود را بازگو میکند: من در فضایی بیدار شدم که به نظر میرسید هیچ نور، ستاره و درخششی در آن وجود ندارد. هیچ حالت شناوری نداشتم و فقط در آنجا بودم و وجود داشتم. هیچ چیزی را احساس نمیکردم و نسبت به گرما، سرما، گرسنه بودن یا تشنه بودن و خستگی کاملاً خنثی بودم.
فقط یک وجود خنثی و در صلح بودم. از بودن نور و عشق، جایی در آن نزدیکی آگاه بودم. هیچ اصرار، ضرورت و نیازی به رفتن پیش آن نور احساس نمیکردم. من به یاد میآورم که به زندگیم فکر میکردم اما مانند یک مونتاژ یا چند قطعه عکس به هم وصل شده نبود. بیشتر شبیه کتاب و داستانی بود که قسمتهای مختلف آن را ورق میزدم و هر قسمت به من چیزی نشان میداد. این کتاب تفکر مرا نسبت به چند چیز تغییر داد. شاید هنوز از مرگ میترسم اما نسبت به اینکه بعد از آن چه اتفاقی میافتد نگران نیستم.
تجربه یک دیدار از کسی که برایتان مهم است!
از کاربران دیگهای که درباره این موضوع داستانی جالبی دارد Schneidah7 میباشد. اشنایدا۷ از موتور سوارانی است که از مرگ بازگشته است. او در حال موتور سواری با سرعت ۵۰ مایل بر ساعت بود که ناگهان از موتورش پرت میشود. هنگامی که اشنایدا۷ را به بیمارستان میبرند از نظر علم پزشکی او جان باخته بود. اشنایدا پیش از آمدن آمبولانس، هنگامی که بر روی زمین دراز کشیده بود، شخصی او را فرا میخواند. کسی را که به خوبی میشناسد و میداند همیشه او را تشویق میکرد. یادم میآید که در پیادهرو دراز کشیده بودم و همه چیز خیلی آرام شروع به سیاه شدن شد. سکوت هر لحظه بیشتر میشد. تنها علتی که نتوانستم بخوابم یک لحظه عجیب و غریب بود.
انگار شخصی فریاد میکشید و میگفت: بلند شو مرد! بلند شو بیدار شو! احساس میکردم شخصی به کلاه کاسکت من ضربه میزند و کلاه به شدت به سرم برخورد میکرد. هنگامی که چشمانم را باز کردم برادرم را دیدم که به حالت چمباتمهزدن در پیادهرو کنار من است. این لحظه بسیار حیرت بود، به خاطر اینکه من برادرم را چند سال پیش از دست داده بودم. او به علت مصرف بیش از حد مواد اوردوز کرده بود. به خاطر میآورم که او به ساعتش نگاه کرد و همچین چیزی به من گفت: آنها به زودی به اینجا میرسند و سپس از آنجا رفت. امیدوار بودم که جزئیات بیشتری را تعریف کنم اما متأسفانه به یاد نمیآورم. این تصادف باعث شد که در حافظم مشکل ایجاد شود.
تجربه ای شبیه به یک باغ غبارآلود!
با وجود اینکه بسیاری از کاربران تجربه مرگ خود را به یک فضا تشبیه میکنند اما شخص بعدی ماجرایی دیگر از تجربه بعد از مرگ را تعریف میکند. شخصی با نام کاربری IDiedForAbit پس از یک واکنش آلرژیک یا حساسیت قلبش متوقف میشود. چیزی که به یاد میآورم شبیه احساس مکیده شدن به سمت عقب بود. انگار که به آرامی به درون آب کشیده میشوم و همه چیز از بیرون و داخل سیاه میشود. در یک لحظه سیاهی محو شد و من به یک باغ خیره شدم. اما آن باغی نبود که با گیاهان پوشیده شده باشد، بلکه چمنهای تکه تکه به همراه غبار بود.
در وسط آن باغ یک زمین بازی به همراه یک چرخ و فلک را دیدم. دو کودک یکی دختر و دیگری پسر به دور آن میدویدند. تعریف آن بسیار سخت است اما احساسی داشتم که انگار میتوانم انتخاب کنم بمانم یا بروم. اما هر باری که انتخاب میکردم بروم انگار در جای خود نگه داشته میشدم. به سراغ تمام دلیلهایی که میخواستم برگردم، رفتم. وقتی به لحظه گفتم که نمیخوام مادرم را تنها بگذارم آن چیزی که مرا نگه داشته بود، رهایم کرد. انگار دوباره به بدنم چسبیدم، قلبم در حدود ۶ دقیقه متوقف شده بود.
تجربه پس از مرگ یک چرت زدن ساده است!
تجربه کاربر بعدی داستان یک نوجوان است. کاربری به نام ThedeadmanWalks اون ماههای زیادی درگیر شیمیدرمانی بود. بینیاش به طور ناگهانی شروع به خونریزی میکند و غیر قابل کنترل میشود. به علت گندخونی یا سپسیس که نوعی التهاب است که به خاطر عفونت رخ میدهد حالش روز به روز بدتر میشد. متاسفانه همزمان با این موضوع با کلستریدیوم دیفسیل هم درگیر بود. اما این شخص تجربهاش را به زیبایی توصیف میکند.
شاید بدترین قسمت این ماجرا برگشتن به عقب و نگاه کردن به تمام چیزهایی باشد که در صلح بودند. مانند این است که بخواهید دکمه به تعویق انداختن ساعت را بزنید. شاید یک بار یا دو بار هم بر روی آن بزنید اما به یاد خواهید آورد که باید به سرکار بروید یا مدرسه دیر میشود. خواب را منتظر خود بگذارید، شما باید کارهایتان را انجام دهید. انگار هر باری که کارکنان به بدنم شوک میدادند من را از خواب بیدار میکردند. نه نوری بود نه چیز دیگری، بیشتر شبیه یک خواب بود.
هیچ چیزی بعد از مرگ نیست!
شخصی دیگر تجربه پس از مرگ خود را اینطور توصیف میکند: رولکنف پس از تصادف با موتور میمیرد. بعد از تصادف تنفس او میگیرد و ضربان قلبش متوقف میشود. تنها پس از دو دقیقه دوستش او را نجات میدهد و به زندگی برمیگرداند. رولکنف میگوید: برای من مانند یک خاموشی و سیاهی بود. نه هیچ رویایی و هیچگونه تصویری وجود نداشت فقط چیزی نبود! بعد از ۱۰ دقیقه پرسیدم که چه اتفاقی افتاد، با این حال از اینکه زنده بودم احساس خوبی داشتم.
شاید مرگ یک شوخی غیرقابل توقف است!
شخص دیگری به نام altburger69 میگوید: حتی مرگ هم مانع شوخی کردن و خوشحالی من نشد! یک سال پیش در اورژانس بیمارستان سکته قلبی کردم. قلب من سه بار در این اتاق متوقف شد!
فیلم اوپنهایمر و باربی با فروش میلیون دلاری گیشه های سینما را در چنگ دارند!
گردآورنده: newnews1
منبع: www.operanewsapp.com